ایستاده در مه

درس خوندن رو شروع کردم... به زور خودمو نشوندم سر درس ها...عینهو کش تنبون قری در میرم اخه...! این چه وضعشه... باید بخونم و پربار برگردم.... درس درس و درس.... ر هی پیام میده و زنگ میزنه...آی میس یو میگه... چی بگم والا....اعتماد سخت شده... دنبال چند تا کنفرانس و همایش هستیم با ب... کاش بشه سابمیت کنیم چیزی... دلم سفر میخواد یه جای قشنگ و خوب و آرام... خدایا یه سفرررررررررلطفا دلم ساندویچ هم میخواد...گنده و خوشمزه و پر از خیارشور...هییییییییییییییی امروز باید برم دنبال پولم از حلقوم این عوضیا بکشم بیرون... یکی از چیزایی که در مورد این مملکتمون بدم میاد اینه که اینجا حتی برای گر ایستاده در مه...ادامه مطلب

باز دلم هوای کتابت تراوشات ذهن رو کرد.... امیدوارم این یکی هم مثل مابقی به درک اسفل السافلین نره... از دیشب بیدارم... کلی پروداکتیو بودم و نشستم دارم برای بار دوم سریال هاوز آو کاردز رو میبینم... اینقدر که در تماشای بی وقفه ی این سریال مصمم هستم اگر یک سوم این تلاش ام رو برای درس ام بذارم اوضاعم خیلی بهتر از الانم خواهد بود ...! امروز یک لیست بلند بالا تهیه شده از امور روزانه ...! چقدرش عملی بشه خدا میداند و بس! دیشب مرتب مامان رو چک میکردم...امیدوارم زودتر بهتر بشه... حرفم نمیاد زیاد... برم یکم دیگه سریال ببینم و بزنم بیرون... گود لاک تو خودم :) ایستاده در مه...ادامه مطلب